آموزش خاطره نویسی - 2
فرآیند خاطره نویسی
حال که با ویژگیها و اصول و قواعد خاطره نویسی آشنا شدهاید، ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که «بیان اصول و قواعد خاطره نویسی» با موضوعی که در ابتدا گفته شد؛ یعنی، دست و پا گیر نبودن و راحت بودن شیوة نگارش خاطره، تناقض دارد. در حالی که اساساً این تناقض وجود ندارد. برای روشن شدن بحث، ذکر این موارد کافی به نظر میرسد:
1. واقعیت این است که همان تعریف ابتدای جزوه در مورد خاطره، صحیح و منطقی است. این تعریف مبنای علمی دارد و در فرهنگهای مختلف جهان نیز تعریفهایی شبیه همین برای خاطره ذکر شده است. خاطره، همان طور که ذکر گردید، یکی از بیتکلفترین، عامترین و صمیمانهترین انواع نوشته است و به یک خاطره، به این دلیل که اصول و قواعد خاطره نویسی در آن رعایت نشده، نمیتوان خرده گرفت زیرا این ویژگیها و قوانین همگی نسبی و در حد ایدههایی است که بر اساس تجربه توسط استادان فن ارائه شده است و میتواند به جذابتر شدن، شیواتر شدن و اثر گذارتر بودن خاطره کمک کند.
2. یک اتفاق یا حادثه مهم میتواند طی یک فرآیند سه مرحلهای تبدیل به گونهای مؤثر و جذاب از خاطره شود که هدف این جزوه است. این سه فرآیند را میتوان بدین گونه تعریف کرد:
الف ـ خاطره گفتاری: فرآیندی که طی آن، شخصی از یک اتفاق یا رویداد مهم در قالب کلمهها و جملهها، خاطرهای میسازد. در واقع این نوع خاطره، شکلی کاملاً ساده، بیتکلف و بیقاعده از بیان یک اتفاق است و هدف آن فقط ذکر آن رویداد یا اتفاق است. در این نوع خاطره، کلمات، جملهها، فضاسازیها و هر چیز دیگر دارای نقش اساسی و پایهای نیستند و نقشی طبیعی و در حد سایر عناصر هر نوشتة بر عهده دارند و معمولاً دارای این ویژگیهاست:
صمیمیت، زبان، به کار بردن کلمات شکسته، جابهجا شدن ارکان جمله، تکیه نکردن بر حواشی و حوادث فرعی.
ب ـ خاطره نوشتاری خام: فرآیندی که در آن نویسنده، یک خاطره گفتاری را روی کاغذ میآورد.
این گونه از خاطره اگر چه اصول و قواعد دست و پا گیری ندارد و صرفاً نگارش یک خاطره گفتاری است، ارزش ادبی آن، بیش از خاطره گفتاری است چرا که نویسنده باید حداقل قواعد نگارش را در آن رعایت کند، از جمله:
1. حذف حشو و زواید: حشو عبارت است از کلمهها یا عبارتهای زاید و بینقشی که معمولاً در صحبتهای عادی و روزمره به کار میرود. این عبارتها صورتهای مختلفی دارد، از جمله تکیه کلام، مانند «عرض شود که … بله، خلاصه…» یا حشو تکرار•، مانند «چیز میزا، کتاب متابا، توپ موپا».
2. آوردن فعل و فاعلهای متناسب، مثلاً من رفتم، تو رفتی و … به طور کلی رعایت نسبی ترتیب و توالی ارکان جمله.
3. دادن اطلاعات کافی به خواننده: در خاطرة گفتاری، ممکن است گوینده برخی مطالب را فراموش کند و آنها را جای خود بیان نکند و بعد در انتهای گفتارش، آن موضوع را به یاد آورد و بیان کند یا در اثر تذکر مخاطبان، قسمتهای جا مانده را تکمیل نماید. اما در خاطرة نوشتاری خام چون نویسنده وقت کافی برای نوشتن دارد، میتواند اطلاعاتی را که دربارة حادثه یا اتفاق خاص، کافی و لازم میداند، مرتب کند و همگی را به خواننده منتقل نماید.
ج ـ خاطره نوشتاری ادبی: شکلی از بیان خاطره که بر طبق اصول و قواعد تدوین شده و جذابیت، زیبایی و اثر گذاری آن بیشتر از دو گونة قبل است. این نوع از خاطره معمولاً در اثر ویرایش و بازنویسی خاطره نوشتاری خام به دست میآید. امروزه عدهای که آگاه به این فن هستند، خاطرات نوشتاری خام را با نثر روان و رعایت اصول خاطره نویسی و نیز استفاده از علائم نگارشی، به خاطرة نوشتاری ادبی تبدیل میکنند. از میان کتابهایی که به این صورت چاپ شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پا به پای آفتاب / خاطرات زندگی امام خمینی (ره) از زبان دوستان و آشنایان امام / گردآوری و تدوین: امیررضا ستوده / ویراستاران: فهیمه حسینزاده، شهرام رجبزاده/
به رسم یادبود / خاطرات معلمان / به کوشش علی فرخمهر / بازنویسی خاطره: کبری نیکخواه، علی آقاغفار، مهدی کاموس، و حسن یونسی.
ستارهای که درخشید / خاطرات زندگی امام خمینی (ره) / به کوشش مرتضی نظری
خاطرات جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی / به کوشش مرتضی سرهنگی.
زبان خاطره
در مبحث ویژگیهای ساختاری خاطره، این موضوع را مطرح ساختیم که زبان خاطره باید صمیمانه باشد و از سوی دیگر، نویسندة خاطره، اجباری در رعایت کامل ارکان جمله ندارد و میتواند آنها را متناسب با نوع بیان جابهجا نماید؛ در عین حال که نباید کلمات را بشکند.
کارگاه 6:
با توجه به ویژگیهای گفته شده درمورد خاطره، چرا نمیتوانیم از کلمات شکسته استفاده کنیم؟
کارگاه 7:
زبان متناسب با خاطره چه نوع زبانی است؟
برای آنکه بتوانیم به سؤالات فوق پاسخ دهیم، ابتدا باید کلیاتی را جع به زبان بدانیم. همان طور که نقاش برای خلق نقاشی خود نیاز به شناسایی وسایل کارش دارد تا بتواند با آگاهی از چگونگی و نوع کاربرد هر یک، از آنها به خوبی استفاده کند، یک نویسنده نیز باید انواع زبان را بشناسد و زبانی متناسب برای نوشتة خود بیابد.
زبان به طور کلی به دو بخش زبان گفتاری و زبان نوشتاری تقسیم میشود.
زبان گفتاری همان زبانی است که بوسیلة آن با یکدیگر سخن میگوییم. زبان شناسان سه صورت برای این زبان قائل میشوند که عبارت است از: گونه، گویش و لهجه.
نحوه سخن گفتن یک مرد مسن و جا افتاده و یک کودک، دوگونه مختلف از زبان گفتاری است.
ترکی، کردی، گیلکی نیز سه گویش ایرانی است.
از میان لهجههای مختلف نیز میتوان لهجههای یزدی، اصفهانی، جنوبی و مشهدی را مثال زد.
ویژگیهای زبان گفتاری
1. استفاده از کلمات شکسته. مثال: خونه، لونه، نون و …
2. جابهجایی ارکان جمله. مثال: اومدم خونه و نشستم روی صندلی.
3. داشتن لحن. مثال کتابها رو بردارم؟
4. داشتن حشو و زواید. مثال: کتاب متاباکو؟ بچه مچهها کجان؟
زبان نوشتاری:
زبان نوشتاری به دو گونة علمی و ادبی تقسیم میشود.
زبان علمی، زبانی است که در آن هر کلمه بر معنای علمی خود دلالت میکند، ترتیب و توالی ارکان جملهها حفظ میشود و تنها هدف این نوشته، انتقال یک حقیقت است، مانند بیان چگونگی فعالیت قلب.
زبان ادبی نیز گونهای از زبان نوشتاری است که در آن از آرایههای ادبی استفاده میشود و کلمات بر معنای اصلی خود دلالت ندارند. مثلاً «سرو» در این زبان به معنی درخت سرو به کار نمیرود، بلکه مفهوم بلند قامتی و استواری را میرساند و «لاله» بر شهید و شهادت دلالت میکند.
زبان معیار
زبان معیار زبان رسمی هر کشوری است که شامل زبان گفتاری و زبان نوشتاری نیز دیده میشود و همان زبانی است که در نوشتن خاطره یا داستان از آن استفاده میشود.
ویژگیهای زبان معیار
1. وضوح: در این زبان، هر کلمه بر معنای حقیقی خودش دلالت میکند. مثلاً «کوه» مفهوم کوه را میرساند و «سرو» بر مفهوم درخت سرو دلالت دارد. جملهها نیز همین ویژگی را دارند. مثلاً جملة «نگاهی به بیرون انداختم»، جملة چندان زیبایی برای یک خاطره یا داستان نیست زیرا بر معنایی غیر از مفهوم حقیقی خود دلالت میکند و به معنی «به بیرون انداختن نگاه» میباشد؛ در حالی که به جای آن میتوان از این جمله استفاده کرد: «بیرون را نگاه کردم.»
2. نداشتن حشو و زواید
3. سادگی: یکی دیگر از ویژگیهای زبان معیار، سادگی است. به عبارت دیگر، کلمهای را در زبان معیار به کار میبریم که در زبان عامه به معنی کردن نیاز نداشته باشد؛ یعنی، همان گونه مینویسیم که عموم مردم میگویند (با رعایت ویژگیهای زبان معیار). پس زبان معیار از نظر سادگی باید به زبان گفتار نزدیک باشد. به مثال زیر توجه کنید.
نبودی خیروک، خان تیغ زبانش را کشیده بود و حرفهایی بلغور میکرد که پشیزی پیش من و تو ارزش نداشت. خیلی زود نگاهم رنگ باخت و قامت ستبر و فربهاش پیش نگاهم به گل نشست و شد همانی که باید باشد.
ریشه در اعماق / ابراهیم حسن بیگی
4. جابهجایی ارکان جمله براساس نوع راوی و نحوة بیان: گفتیم که در زبان معیار ملزم و مقید به رعایت قواعد دستور زبان و ترتیب ارکان جمله نیستیم، اما این بدان معنی نیست که بتوانیم بدون سبب ارکان جمله را به هم بزنیم. برای مثال، اگر نویسنده بخواهد بر کلمه خاصی تأکید کند، آن را در ابتدای جمله میآورد. همچنین اگر اهداف زیر را داشته باشد، میتواند ارکان جمله را جابهجا کند:
1- ایجاد لحن
2 ـ تأکید
3 ـ داشتن نوعی زبان مخصوص خود (با دلیل و منطق)
حشو و زواید درمبحث فرآیندهای تولید یک خاطره به طور کامل توضیح داده شده است.
زبان معیار، زبان فرهنگی و ادبی مشترکی است که درس خوانندگان، روحانیان، سیاستمداران، دانشمندان، روزنامه نویسان و نویسندگان کتابهای درسی و علمی و فنی و تخصصی آن را به کار میبرند و با آن مینویسند و ادای مقصود میکنند
ادامه دارد...